نوشته شده توسط : آجی کوچیکه

توی زندگیم همیشه فقط یه آرزو داشتم و اون هم داشتن یه خواهر بزرگتر بود. نه که بگم دیگه هیچ چیزی از زندگیم نخواستم، نه، اما به قول یه انسان بزرگ: آرزوها با خواسته ها فرق دارن. مثلا شما دلتون میخواد فلان ماشین،فلان خونه،فلان مدرک تحصیلی یا.... رو داشته باشید. اما اینا به نظر من خواسته های یک انسان هستن نه آرزوهاش. آرزو چیزیه که رسیدن بهش فقط به دعا و امید نیاز داره. بقسه موارد همگی خواسته هایی هستن که فقط به تلاش ما نیاز دارن. واسه همین با داشتن هرکدومشون به تنهایی احساس خوشبختی کامل نمیکنیم. 

شده تا حالا به یه آرزوی بزرگ تون نرسید؟راستی بزرگترین آرزوی شما چیه؟

هنوزم شانس رسیدن بهش رو دارید؟ 

میگن وقتی خداوتد چیزی رو از آدم میگیره حتما حکمتی داره و هروقت هم چیزی رو اصلا به آدم نمیده، حتما باز هم حکمتی داره. همیشه واسم سوال بود که چرا خداوند حکمت خیلی از کارهاش رو به ما نمیگه تا بتونیم راحتتر با غصه هامون کنار بیایم و دست کم علت خیلی از نداشتن هامون رو بفهمیم.

اما توی زندگیم یه چیزی رو خوب فهمیدم. اینکه هروقت خداوند چیز باارزشی رو از انسان میگیره، یه چیز خیلی باارزشتر بهش میده که شاید بیش از نصف انسانها متوجه قسمت دوم یعنی اون چیز باارزشتر نمیشن.

وقتی دری روی ما بسته میشه، اینقدر به بسته شدن اون در خیره میشیم و غصه میخوریم که باز شدن یه در بزرگتر رو حس نمیکنیم

میگن هروقت توی یه اتاق زندانی شدی، به جای اینکه به دیوارها زل بزنی و گریه کنی، به فکر پنجره ها باش.

هروقت خدا رنجی به انسان میده، حتما طاقت و تحملش رو هم به انسان میده.

یه آشنای داشتم که حدودسه سال تلاش کرد دانشگاه پزشکی اهواز قبول بشه اما نمیشد. دست آخر هم قبول شد شهر ایلام و رفت اما باز هم راضی نبود و اینقدر تلاش کرد تا موفق شد بعد از هزارتا سنگی که جلوی پاش افتاده بود، انتقالی بگیره اهواز اما همون روز اول دانشگاه، درست رو به روی درب ورودی دانشگاه یه ماشین زد بهش و سرش با لبه جدول توی خیابون اصابت کرد و فوت کرد.

منظورم این نیست که برای خواسته هاتون تلاش نکنید. منظورم اینه که هر وقت خدا چیزی رو از شما میگیره، بدونید به بهترین شکل در یه جای دیگه، چیز داگه واستون مهیا کرده که شاید شما از درکش عاجز باشید. 

وقتی یکی یکی خواهرهام رو از دست میدادم، کلی به خدا شکایت میکردم که چرا؟از همه دنیا ناامید شده بودم حتی از خود خدا ناامید شدم. اما حالا که مهرناز رو دارم ، روزی هزاربار خدا رو شکر میکنم که خواهری های قبلیم تمام شدن و باعث شد من به مهرناز برسم. اون زمان فکر میکردم اون خواهرها بهترین آدمهای زمین هستن اما حالا کم کم دارم از دور و نزدیک خبر کثافت کاری ها و حقه بازی هاشون رو میشنوم و از وجود تک تک شون احساس شرم میکنم. الان فقط باور دارم که حتی همون روزی که من توی اوج گریه بودم، خدا توی این فکر بود که مهرناز رو بهم بده و بالاخره بعد از 23 سال ، خواهری بهم داد که از صیغه ای که باهاش خوندم ذره ای پشیمون نیستم

یادتون باشه که ما انسان ها هستیم که خواسته ها و رویاهای خودمون رو خلق میکنیم. پس از همه رویاها و خواسته هامون قوی تریم چون خالقشون هستیم. بنابراین توانایی فتح تک تک شون رو داریم.پس:

فراموش کن آنچه را که نمیتوانی به دست بیاوری و به دست بیاور آنچه را که نمیتوانی فراموش کنی



:: برچسب‌ها: آرزو , خواسته , خدا , خواهرم , امید , حکمت ,
:: بازدید از این مطلب : 381
|
امتیاز مطلب : 125
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد